شما بش میگید شب ولی من میگم گریه در آرامش :)
برعکس همه‌ی سال ها ایندفعه خیلی زود داره تموم میشه
چرا دقیقا زمانی که دوست داری زمان دیر بگذره تند میگذره؟
1402 تموم شد و با خودش یک سال تحصیلی دیگه هم تموم کرد
هیچوقت یادم نمیره چیکار کردی🙂
نمیتونم فراموشت کنم
نمیتونم حتی ی لحظه‌ام بت فک نکنم
میخوای باور کنم کِ چن ماه دیگه میشه 1 سال که توی بلاگیکسم؟!
میخوای باور کنم کِ چن ماه دیگه میشه 1 سال که از آشناییمون میگذره؟!
میخوای باور کنم کِ چن ماه دیگه سالگرد اون روزه؟! روزی که خوشحالی و ناراحتی و نگرانیو باهم تجربه کردم، سالگرد اولین روز مرداد
میخوای باور کنم کِ داره میشه 1 سال که از اون اتفاق میگذره؟!
من چطوری خدمو با اون شرایط وِفق دادم؟!
میخوای باور کنم کِ اولین سالگرد عروسیمون فراموشم کردی؟!
میخوای باور کنم کِ اولین سالگرد عروسیمون قراره گریه کنم؟!
میخوای باور کنم کِ 1 سال میشه کِ دوستامو از دست دادم؟!
میخوای باور کنم کِ داره میشه 1 سال؟!
میخوای باور کنم کِ که حتی نتونستم یدونه از تولدشام کنارش باشم؟!
چطور ممکنه؟ چطور؟
من دیگه نمیتونم!
دارم دیوونه میشم ینی چی؟ شد 1 سال؟
1 سال گذشت از اون اتفاق؟ این 1 سال چطوری گذشت؟
کاش این حرفامو میخوندی، اینکه دلم واست تنگ شده، اینکه دیگه نمیکشم
به احترام اون روز و شب و احساسم به احترام ساعت 9 شب 1 مرداد 1402، سکوت!!
با نبودن تو حس میکنم همیشه یچیزی کمه!
قرار بود فردا صب اون شب بش بگم صب بخیر ولی برای همیشه ازش جدا شدم و برای همیشه همچیز خراب شد
چی میشد اون شب همچی خوب پیش میرفت؟
تو حسرت اون شب و خوشحالی‌هاش موندم
کاش میفهمیدی هنوزم دوست دارم
کاش میتونستم برگردم ب گذشته با دانسته های الان که چه اتفاقی قراره بیوفته برم گذشته اونوق خیلی بهتر میبودم و اون کارای اشتباه و انجام نمیدادم کاش!
عذاب؟ سختی؟ بدبختی؟
عامم خب معنیشون میشه...
اینه که اونو در کنار یکی دیگه ببینی
اینه که تو مهم ترین روز زندگیت ریدع شه
اینه که پیش دوستات غریبه بشی
اینه که رلت پَسِت بزنه
اینه که هنوز دوسش داری
اینه که حاضری همه چیزتو بدی ی حرف ازش بشنوی
بنظرم بسه...
تا حالا شده دوتا اتفاق خوب و بد برات تو ی روز بیوفته؟
که اتفاق خوب اول باشه بعد اتفاق بد؟
عاره برا من شده
بهترین و بدترین اتفاق ممکن برام تو ی روز افتاد
و اتفاق خوب اول افتاد و اتفاق بد دوم قشنگ رید ب خوشحالیم
حالا که فک میکنم ب گذشته...!
چرا اون روز خیلی خوشحالی نکردم؟
اون ی ذره خوشحالیم شد آخرین لبخندم و شادیم :)
چشام درد میکنه
گردنم درد میکنه
دستام درد میکنه
سرم درد میکنه
خسته شدم
وقتی این خستگی از بین میره که تو برگردی
عههه پ قراره همیشه خسته باشمم :))